مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

هدیه آسمانی ما

اولین مهمونی سال 93

بعد از اینکه سال تحویل شد مثل سالهای قبل که میرفتیم خونه بابا جون علی امسال هم رفتیم اونجا ولی با این تفاوت که تو هم امسال بودی انتظاری که همه تو این سالها برا دیدنت میکشی دن و ما بالاخره 3 نفره وارد خونه بابا جون شدیم..     وقتی رفتیم خونه مامانی عرشیا جون پسر عمه کوچیکتم بود که این افتخار بهت داد که باهات عکس بگیره تیپ زده بود مثل مردا یه جا نشسته بود ای جونممم  اینم عکس 2 نفره که روز اول عید با عرشیا جون گرفتی    ...
2 فروردين 1393

لحظه تحویل سال 93

اول از همه سال نو رو به همه مامان و باباهای عزیز و کوچولوهای دوست داشتنیشون که همه دنیاشونه تبریک میگم و سال توام با شادی و سلامتی براتون آرزومندیم... لحظه تحویل سال که اولین سال هست که ما جمعمون 3 نفره شده و مانی عزیزم به جمع ما اضافه شدی.. عزیز دلم سالهای زیبا،شاد،همراه با سلامتی واست آرزومندیم جیگری ناز مامان بابا.... اونروز تو شیطون تر از همیشه شده بودی و نمیذاشتی مامان بابا کاراشونو بکنن من میخواستم سفره هفت سین رو بچینم بابا هم داشت جای دوربین رو آماده میکرد و تو شیطون چون ما وقت نداشتیم با تو بازی کنیم هی نق میزدیو جلب توجه میکردی اونقد که نمیدونستیم چجوری باید آرومت کنیم خلاصه به هر سختی بود سفره رو چیدیم...
2 فروردين 1393